۱۳۸۹ دی ۲, پنجشنبه

آثار ملي و ميراث فرهنگي

Uploaded on July 13, 2009
نمازخانه چوپان در حاشيه رودخانه مرزي ارس در آذربايجانشرقي نزديك به شهرستان جلفا مي باشد،اين بنا با بازسازيي كه شده است طي شماره 7743 آثار ملي ثبت شده است

عكسي رو ديدم از همين جا با تاريخ آپلود March 3, 2009 :

و تصويري ديگر با تاريخ آپلود June 4, 2008 :

و در تاريخ June 15, 2008:
اينهم گنبد بنا در June 4, 2008:
همان گنبد در تاريخ July 13, 2009 :
در سمت مقابل (ساحل ديگر رودخانه ارس در خاك ارمنستان كه قبلاً متعلق به آذربايجان بوده است) گورستاني است متروكه :

كه سنگ قبرهاي زيبايي از ارامنه دارد :
موضوعي كه به ذهن مي رسد چرا ابنيه ايي باستاني كه با بازسازي(آنهم نه كامل) در ليست اثار ملي به ثبت هم رسيده است ،چنين مورد بي مهري قرار گرفته و حتي تخريب هم شود؟

۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

تبليغات

سفره هاي پالاستيكي (به تلفظ سپور محله) كه اخيراً انواع واقسام آن در گوشه و كنار شهر با بي سليقگي تمام در طراحي و بدتر از آن استفاده از لوله هاي زنگ زده داربست جهت استند آن مثلاً براي تبليغات بصورت يك اپيدمي جدي ، قابل رويت است ،خود سوژه ايي است ، مشكل تنها تهيه يك دوربين ديجيتال و آخرين نسخه فتوشاپ كرك شده است حالا عكاسي بلدي ،از گرافيك چيزي مي دوني زياد مهم نيست. اينهم يك نمونه ساحلي ، ملاحظه بفرماييد :

ديگه زيبايي شناسي پوستر فوق با خودتون!
_________________________________________________________


۱۳۸۹ آذر ۱۲, جمعه

هركس...

پلي است قديمي و مخروبه بدون هيچ بازسازي و مرمت حسب تابلو منصوبه مربوط به دوران "صفوي" است.

هرچند مديريت مناسبي اعمال نشده ولي جالب توجه متن پشت تابلو معرفي اين بناي قديمي است :يعني ارگ (عليشاه) تبريز با هفتصد سال قدمت تاريخ در ابينه،اماكن فرهنگي ،تاريخي،مذهبي كه در فهرست آثار ملي هم به ثبت رسيده جايي ندارد؟

هركس ...

۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه

سالم سازي

از يك متقاضي شغل معلمي پرسيده بودند سه علت انتخاب اين شغل ؟ فرموده بوده سه ماه تعطيلي !

از سواحل جنوب خبر ندارم ولي اگر در سه ماه تابستان به هر شهر ساحلي در شمال كشور سري بزنيد اين تركيب را زياد خواهيد :

سالم سازي ساحل

سالم سازي ،كلمه ايي كه چندوقتي است برايم مترداف با تخريب محيط زيست شده است.

مي فرماييد چرا؟

معمولاً سه ماهه تابستان خط ساحلي قرق مي شه و اولين نماد آن هم يك دكه جهت اخذ عوارض،قبض پاركينگ...حالا اسمش هرچي باشه آخرش فقط پول مي گيرند.
ساحل رو با گوني هاي پلاستيكي تقسيم مي كنند به دو بخش زنانه ،مردانه....

بماند گاها اين گوني هاي نايلوني رنگي كه بقولي سرهم بندي شده اند ،گاهاً با وزش باد هم موجب پيدايش صحنه هاي جالب و متفاوتي هم مي شود ،خب يكبار براي هميشه مثل ديوار كمونيستها به دور اتحاد جماهير شوروي يا ديوار برلين ...يه حصار درست و حسابي بكش خيال همه رو راحت كن.
آقا فصل اب و تني و مسافرين ساحلي كه تموم شد ساحل مي مونه و چقدر گوني ها پلاستيكي پاره و پاره و يه عالمه آشغال مسافرين محترم، بابا ساحل خدا مال همه است توي خونه ات هم همينطوري اشغال مي ريزي؟سال بعد نمي خواهي بيايي؟
اقاي شهردا شوراي شهر مدير سالم سازي فقط همون سه ماهه است فقط همون حصار پلاستيكي؟

۱۳۸۹ آبان ۲۹, شنبه

زباله داني حيران

گردنه حيران .....!؟

.....بله تعجب نكنيد الان رسماً ميشه اسمش رو گذاشت :

زباله داني حيران
يادم هست خيلي وقت پيشها اين جاده خاكي بود و خيلي خطرناك ،الان آسفالت شده و تازگي ها هم تله كابين در مسير احداث كردند ساخت و ساز ويلا چندطبقه هم كه در بورس هست....اما اين طبيعت زيبا به دست خود ما تبديل به يك زباله داني شده است در همين عكس دقت كنيد مقادير زيادي از كيسه نايلوني و آت آشغال مشهود است.

بابا با كلاس آشغال هات بريز تو يه كيسه فريزر ،ساك دستي بزار گوشه ماشين زباله دوني ديدي بندازشون اونجا...آخه وسط طبيعت قراره مامور شهرداري بياد آشغال هاي شما رو جمع كنه؟!

۱۳۸۹ تیر ۸, سه‌شنبه

استخر و ارگانها

  1. اداره برق.... بله
  2. پتروشيمي(نفت ، گاز...)....بله ،خودشهم زنانه مردانه جداگانه!
  3. خانه كرگر....بله
  4. تامين اجتماعي ....بله
  5. ارتش ....بله
  6. دانشگاه ....بله
  7. صدا و سيما...اين رو دقيق نمي دونم!
  8. كوكا كولا....بله
  9. مخابرات ... اينهم ...اين


موند كجا ؟ اگر گفتيد !

۱۳۸۹ تیر ۷, دوشنبه

روزنامه فروش

بلوار شهريار - سه راهي ولي عصر



اينروزها انواع اقسام آدامس فروش،گلفروش،اسپند دود كن...اينهم مطبوعاتي محل،حالا خداي ناكرده حادثه اي رخ داد چي؟ملاحظه فرماييد پاهاي ايشون كجا هستند.

۱۳۸۹ تیر ۱, سه‌شنبه

آغاج بهشت دن چخیب،پولدا يردن چيخار!

نسخه قديمي


نسخه جديد بهمراه حديث

الان اون چيزهايي كه از بهشت دراومدن (در كوي ولي عصر -فلكه بزرگ) به جاي اونها تاوركرين هست و لودر و بولدوزر!


در حقيقت :
آغاج بهشت دن چخیب،اما پولدا يردن چيخار!

در چهار فصل سال در گرما و سرما چقدر آدم از پير و جوون تو اين فلكه مي نشستند،دمي استراحت ،گپي با دوستان....الان دارند تو فلكه مركز تجاري احداث مي كنند.


۱۳۸۹ خرداد ۳۰, یکشنبه

هلي دلار (گوجه سبز با دلار)

گوجه سبز با دلار،خيلي خوشمزه ميشه،مخصوصاً اگر گوجه ها هم ترش ترش باشند،گوجه ها براي آبدار شدن له شدند!
سبزی دلار شامل گشنیز - نعناع و کوتکوتو ( Mentha pulegium اسم لاتینشه و به فارسی پونه توی شرق گیلان میگن کوتکوتو و رشت میگن خلواش)

۱۳۸۹ خرداد ۱۸, سه‌شنبه

يبوست و فوق تخصص جراحي اطفال

سناريو يك :
زمان : 09:45 روز.
مكان تبريز_كوي ولي عصر-كلينيك بوعلي -داخلي.

بيمار:طفل هشت ماهه.
پزشك : .....

پدر بيمار :سلام آقاي دكتر.
مادر بيمار :سلام آقاي دكتر.
پزشك ( پشت صندلي پلاستيكي با شلوار لي يقه پيراهن آستين كوتاه باز بهمراه زنجيري از طلا بر گردن) : سلام.
پدر بيمار : آقاي دوحتور 5 روزه بچه معده اش كار نكرده.
پزشك : بزاريد رو تخت معاينه كنم،با گوشي فقط به صداي شكم بچه گوش مي دهد.
مادر بچه :آقاي دكتر دفعه قبل هم سه روزه معده اش كار كرده،ادرارش هم ترشح صورتي دارد.
پزشك :من ويزيتتون رو برمي گردونم (1600 تومن) معرفي مي نويسم ببريد بيمارستان كودكان(فرمانفرمائيان) فوق تخصص جراحي اطفال آقاي دكتر فلان و اقاي دكتر بهمان معاينه و آزمايش كنند.
مادر طفل (با نگراني): اقاي دكتر مسئله جديه؟ بيمارستان چرا؟ آزمايش واسه چي؟
پزشك : نه خوب ولي بايد بررسي بشه،علتش چي بوده.
پدر طفل ( هاج و واج) : آقاي دوحتور بيمارستان ؟
پزشك : بله !

سناريو دو :
زمان همانروز ساعت 10:15
مكان : تبريز- تقاطع پاستور شهناز جنوبي-داخلي.
پزشك :...خيلي قديمي هستند ، ايشون بنده رو هم وقتي طفل بودم ويزيت كرده اند.
پدر بيمار :سلام آقاي دكتر.
مادر بيمار :سلام آقاي دكتر.
پزشك : سلام،چي شده؟
مادر : معده اش كار نمي كنه ،يبوست داره.

پزشك :چند سالشه !
مادر : تو هشت ماه هست.

پزشك : شير چي مي خوره؟
مادر : شير مادر.

پزشك : غذا ميخوره ؟ و چي؟
مادر : بله ،فرني.

پزشك : فرني رو از جيره غذاييش كلاً حذف كنيد(در حال معاينه شكم باگوشي و معاينه سفتي شكم با دست)
مادر : برنج.

پزشك (در حال اندازه گرفتن قد طفل) : برنج هم محدود كنيد،
مادر : سيب زمبني،هويج و كدو.

پزشك (در حال وزن كردن بچه) : حتماً كدو در برنامه غداييش باشه،قد و وزنش خوبه.
مادر : اقاي دكتر موضوع جديه و خطرناك؟

پزشك (با خنده ): چه خطري خانم !
مادر : آخه !؟

پزشك :هيچ طوري نيست،الان كه رفتيد فقط براي يك بار با گليسرين اونهم با سرنگ آنسولين تنقيه مي كنيد،يعد شربتي هست اونهم روزي يك و نيم قاشق چايخوري مي دهيد،غداي طفل هم حتما با عدس،كدو و سيب زميني و هويج بوده كه با غذاساز/همزن كاملاً له شده باشد،جاي هيچ نگراني هم نيست.

مادر :آقاي دكتر ترشح صورتي دارد ،ادرار بچه.
پزشك :طوري نيست از اثر يبوست است.

پدر : آقاي دوحتور ميشه بيضه هاي بچه رو هم معاينه كنيد ،گاهاً بالا مي روند.
پزشك (بعد معاينه) : طوري نيست ،بالاو پايين اومدن هم طبيعيه.

مادر : آقاي دكترزير گلوش هم زياد عرق سوز ميشه ،ويتامين A مي زنم .
پزشك : نه براي گلو از پودر بچه استفاده كنيد.

نقد فيلم !

پزشك سناريو اول در مراجعه ايي كه قبلا هم به كلينك داشتم،مادربزرگ طفل به بغلي را همراه با مادرش زوانه بيمارستان كرد.
سواي اينكه خود محيط بيمارستان با مديريت پزشكي جاري در كشور مسئله دار است،ديدن بيماران خردسال و طفلان مريض خود اثر رواني سختي بر مادران دارد،حال فلسفه اينكه اين پزشك بدون پرس و جو از سن طفل ،اينكه شير مادر مي خورد يا شير خشك،غدا مي خورد يا نه ،قد، وزن و رشدش طبيعي است يا نه فقط به صرف اعاده ويزيت ،براي يبوست معمول كودكان چرا بايستي طفل را به فلان و بهمان دكتر فوق تخصص جراحي اطفال در بيمارستان حواله دهد؟ ايشان به شهادت مهر خود بورد تخصصي اطفال دارند.
و اين سوال باقي مي ماند براستي چرا؟


پزشك سناريو دو چرا از سن ،تغذيه شير،غدا پر و جو مي كند،چرا شكم بچه را بادست و گوشي معاينه مي كند،چرا قد و وزن بچه اندازه را مي گيرد،چرا؟

به شكر خدا طفل با نسخه سناريو دو بهبود يافته و بطور معمول اجابت مزاج هم دارد.

۱۳۸۹ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

كابينت

افتضاحي رو كه تعاوني مسكن مثلاً تحويل داد (با قيمت تمام شده 17 ميليون تومان قرار بود سال 1383 ، با لحاف و تشك بريم ساكن شيم) الان بعد 6 سال دنبال سوفاژ،شيرآلات، كابينت و نقاش هستم !
صحبت كابينت شد ،عجب نرم افزارهايي ساختند براي طراحي،هرچي ميخواهي طرح بزن،محاسبه قيمت كن و سفارش بده،همين!

اينهم نمونه كار ابتدايي من :

۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۱, جمعه

عكس منتخب

عكس برداشت گندم ،جزو عكسهاي برتر سال 1388 در رده ديدني هاي ايران شد.


همون عكس در فليكر

و در پانوراميو.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۸, سه‌شنبه

مرغ همسايه چيني است و درجه دو



بازار پوشاك هم يك چيزي مثل بازار نفته! ...چندروز ييش از ولي عصر يك بسته 72 تايي هاگيز 4 خريدم 165000 ريال،پوشاكها بجاي رنگ سبز اينبار قرمز بودند گفتم شايد پوشاك هم مبتلا به مسائل سياسي شده است،تا اينكه باز خريد لازم شدم ،اينبار از راسته پوشاك فروشها در چايكنار از مغازه ايي كه جديداً باز شده بود پرسيدم ،فرمودند 155000 ريال! پاين رو هم گفته بودند بد نيست،رفته مغازه ايي كه ازشون خريد مي كنم گفت (Huggies)هاگيز 44 تايي 105000 ريال و 72 تايي ندارم ،چرا؟ اونها قرمز هستند و درجه دوم و ساخت چين! اين خودش بايد بررسي بشه چرا چيزي را كه ما نداريم و همسايه دارد،درجه دو است،چيني است ،بد است و....
پاين(Pine) هم تهيه شد 135000 ريال.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۷, دوشنبه

نان تركي

اينقدر اين برادران مسئول مملكتي در مورد نان اين دست اون دست كردند كه ،كه چي ؟


بله اين عزيز فاروق خان هستند از ملت شريف دوست و برادر ترك،هموطن ابراهيم تاتليسس،ابرو گونداش و....اردوغان. در محله شريف رشديه پشت پمپ بنزين به شغل شريف نانوايي اونهم با كلاسش مشغول هستند و در كنار انواع و اقسام نانهاي خوشمزه ،"چي كوفته"، بورك،ساندويچ مرغ با سس روسي،انواع دسر و چندتا چيز ديگه كه اسمشون رو نمي دونم را مي فروشند.
وقتي قيافه ،سينه باز ، عينك ريبن و ادوكلن ايشان رو با شاطري كه از مستراح درامده ، با همون دمپايي هاي مبال ( اين مورد مخصوص لواشي هاست) از كنار چرخ خمير گير رد ميشه ميره تو جاي مخصوص كنار تنور و شاطر سنگكي با لباسي كه چرك و كثافت چندسال با عرق ناف و زيربغلش قاطي شده و تمامي خميرها هم از اين معجون بي نصيب نمي مونند رو مقايسه مي كنم.

و اينكه ويترين ايشون كه دور از دسترس ملت شريف هست،آخه چرا كه ماها عادت داريم با خريد مثلاً يك عدد نان بربري ،ده تاي بقيه رو هم دستمالي كنيم،همه و همه :

داد ميزنه بابا راهي كه داريم ميريم اشتباه است،نان لواش غير ضرر چيزي ندارد،اين طرز پخت نان غلط است،اسراف است و ......

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

انگور برزیلی يا Jabuticaba

میوه های این درخت بومي برزيل كه ظاهراً خوشمزه هم هست ،روی تنه آن می رویند.


تمامي تصاوير با مارك All rights reserved مي باشند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۱, سه‌شنبه

HEDIYEMIZ

ملت دوست و بردار تركيه زحمت كشيده پوشاك و دستمال "ISLAK HAVLUNUZ" نوزادان اين آب و خاك را تهيه و تجار محترم هم زحمت واردات آنرا تقبل نموده،بدنه كارشناسي ملت هم كه درگير كارهاي اساسي هسته ايي،چشم رو هم چشمي كه فراوان ، نمايندگي پوشاك فلان و بهمان هم همه جا عين قارچ وحشي مشهود است.


با هر بسته پوشاك ،دو بسته 64 تايي از اين دستمالها به رايگان داده مي شود، برادارن ترك بشدت دو عدد دستمال را به بسته پوشاك الصاق نموده ، روي بسته هم نوشته اند "HEDIYEMIZ " اما هر بسته از اينها به قيمت 15000 ريال فروخته مي شود،يعني در هر بسته پوشاك فقط از بابت اين دستمالها سه هزارتومان سود عايد هموطنان شريف مي گردد.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۰, دوشنبه

آسمان تبريز

پس از يك مدت بارش ،آسمان تبريز خيلي تميز و ديدني شده است،اونروزي كه اين عكس رو گرفتم اسمان وابرها حالت خاصي داشتند،گفتم شما هم ببينيد.


۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۲, یکشنبه

دفترچه يادداشت

خيلي وقت بود مي خواستم بنويسم،مي دونيد آخه وقتي جايي مي نويسي بعداً مي توني بهش مراحعه كني،البته مخالف نوشتن روي درخت وآثار باستاني هستم.

چه بهتر از يك وبلاگ،هرچي به ذهنم بياد،ببينم ،بشنوم و بخواهم كه شما هم بدونيد اينجا مي نويسم.